چرا پس من اینقد دلم روشنه؟ چرا فال حافظ یه جوری میاد،
نپرسیدی اما خرابم عزیز ردیفم کن ای عطر بارون عصر
چرا حالم اینقد به یادت خوشه؟
که انگار قراره به چیزی بشه؟
خرابم عزیزم همین کافیه
ردیفم کن ای بهترین قافیه
چرا پس من اینقد دلم روشنه؟ چرا فال حافظ یه جوری میاد،
نپرسیدی اما خرابم عزیز ردیفم کن ای عطر بارون عصر
چرا حالم اینقد به یادت خوشه؟
که انگار قراره به چیزی بشه؟
خرابم عزیزم همین کافیه
ردیفم کن ای بهترین قافیه
در هفتهای که گذشت دوبار اتفاق افتاد!
این افرادی که با ضرب گرفتن به سبک خودشان با یک سوز صدای خاص شعر درباره حضرت علی و امام رضا در اتوبوسها میخواندهاند را دیدهاید؟ من این هفته بعد از مدتها خیلی اتفاقی دو بار دیدم؛ یکی از این موارد در مسیری برایم اتفاق افتاد که بیشتر از یک سال مسیرم است اما تا الان ندیده بودم. این افراد نیتشان شاید صرفا کسب درآمد از طریق حلال باشد؛ که در کنار آن توسل هم به ائمه میکنند اما مطمئنا این افراد خودشان نمیدانند در آن لحظه کوتاهی که در اتوبوس وارد میشوند و برای جمعی از افراد که هر کدام گرفتاری، خستگی و مشکلات خودشان را دارند و این خستگی ها و فشارها گاها منجر به دعواهای کلامی می شود از امام رضا و توسل به او با سوز صدا میخوانند چه حس آرامش و انبساط خاطری هر چند کوتاه ایجاد میکنند. با خودم فکر می کردم کاش میشد در همه اتوبوس ها این افراد حضور داشتند و در طول روز برای آدم های خسته روزگار از امام رضا میخواندند؛ هم توسلی بود برای ما هم کسب درآمدی برای آنها.
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که اب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به ارزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به خاطر دود لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین افتاب گردان
برای بنفشی بنفشه ها دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تو را برای لبخند تلخ لحظه ها
و پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه ی قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم دوست می دارم...
گاهی برای اجابت خواسته هایت ، هر کاری می کنی؛ اما نمی شود که نمی شود!
دست به دامن خود خدا می شوی و از خودش می خواهی آرامت کند اما "صبر"می خواهد
پس دست به دامان ائمه می شوی ، دست به دامان خوبان این روزگار اما باز هم "صبر" می خواهد
دست به دامن نذر می شوی ، دعا می کنی ، زیارت می روی اما باز هم "صبر" می خواهد
پا در هر راهی می گذاری انتهایش این است که باید صبر کنی ، صبر صبر صبر
درست همان چیزی که یا نداریم یا کم داریم
وقتی همه این ها را کنار هم می گذارم می بینم اگر صابر باشیم همان کار اول یعنی :
توکل واقعی به خدا در کنار صبر یعنی اعتماد واقعی به خدا داشتن، یعنی همان آرامش واقعی در پناه امن الهی
همین!