زندگی جیره مختصریست
مثل یک فنجان چای!
که کنارش عشق است.
مثل یک حبه قند.
زندگی را با عشق نوش جان باید کرد
سهراب سپهری
زندگی جیره مختصریست
مثل یک فنجان چای!
که کنارش عشق است.
مثل یک حبه قند.
زندگی را با عشق نوش جان باید کرد
سهراب سپهری
میون شلوغی روزهام یه وقتهای که حسابی خسته و
بیحوصله شدم از کار و فکر و درگیریهای ذهنم که تموم شدنی هم نیستن یکی از چیزهای
که کلی سر حال و ذوقم میآره اینکه برم سر کیف پولم زل بزنم به دونه دونه عکس های
آدمهای که تمام شادی و خوشی این دنیای من شدهاند. همینطور زل بزنم به چشم هاشون
و خاطره بازی کنم با تک تکشون تا جایی که وقتی به خودم میآیم میبینم برای چند
لحظه هرچند کوتاه از این دنیای شلوغ و گاها خسته کننده پرت شدم به دنیای کوچک ، رنگانگ
و شاد خودم که عجیب دنیای دوست داشتنی هست برایم.
لبخند به لب ، نفس عمیقی از سر آرامش می کشم و ته دلم روی ماه خدا رو می بوسم و می
گم ممنونتم
یک پیرزن نقلی 80 ساله با دستان و صورتی که پر از خط و نشان روزگار شده که همین خط و نشان ها او را مهربان و دوست داشتنیتر کرده است. اکثرا آرام و ساکت گوشهای از اتاق مینشیند و تنها با انگشت اشارهاش گلهای قالی را لمس میکند، همان گلهای قالی که روز و روزگاری با همین دستانی که حالا چروک خورده و جانی ندارد خلقشان کرده. مادربزرگ گاه دست میزند و برای نوهها و نتیجههایش شعر میخواند، گاه شعر میخواند با صدای که این بار از سر بغض میلرزد
خداوندا زمانه مفلسم کرد طلا بودم به مانند مسم کرد
عزیزم ، هر بار که حال روحیاش خوب باشد و حوصله کند حرفهای خوبی برایم میزند از همان
حرفهایی که هر کدامشان نکته کنکوری زندگیایست. مثل حرفی که دیشب که کنارش نشسته
بودم بهم گفت :
یادت باشه مرد خدای دوم زنِ، احترام مردت را داشته باش تا احترامش کنن
پ.ن: به بهانه روز
میلاد حضرت پدر مولامون امیرالمومنین ... تبریک ویژه به همسفر زندگیم ،باشد که زیر سایه
امیر امیرالمومنین به هر آنچه خیر است برسد.